جلای دل
|
|
وقتی تهی ز نور ولایت شود دلی دیگر نه دل، که هست یکی حفره ای گِلی
نور ولایت است که دل را دهد جلا با حب حیدر(ع) است که دلهاست صیقلی
گر آرزوی جنت و رضوان به سر تراست باید فقط قدم بزنی در ره علی (ع)
باید زرنگ بود و در ره جانان شتاب کرد گمراهی است حاصل سستی و تنبلی
نام علی(ع) است ورد لبم صبح و ظهر و شام فریاد می زنم به ماذنه با حالت جلی
گفتم علی(ع) است جزء اذان ؟ آن فقیه گفت : نه جان من، که هست ، اذان جزئی از علی (ع)
گفتم علی (ع) است حجت دادار کردگار گفتا و نیز بر همه ی مومنان ولیّ
دست وفا به حیدر کرار (ع) داده ایم تا روز حشر بر سر پیمان خود ؟ بلی
یارب کلام آخر من یا علی (ع) شود چون بوده است بر لبم از روز اولی
|
چهارشنبه 92 مرداد 23 |
نظر بدهید
|
|
|
|